بهترین ها هر چی بخای اینجا هست.عکس.شعر.طنز درباره وبلاگ به این وبلاگ خوش آمدین خیلی خوشحال میشم نظراتتونو ببینم آخرین مطالب
نويسندگان
انشاء ازدواج هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند. چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : علی ضیایی
تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟
اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید ...
اگر یکروز از ارباب رجوع ، زیر میزی یا همان رشوه ، دریافت کنید ...
اگر یکروز ، تقاضای چند روز مرخصی نمایید ...
اگر یکروز در پرونده هایی که زیر دست شماست ، اشتباهی رخ دهد ...
اگر یکروز ، بعنوان کارمند نمونه اداره معرفی شوید ...
اگر یکروز بخواهید از کارتان استعفا دهید ...
امیدوارم که با خواندن این مطلب ، به عمق فاجعه پی برده باشید ! پس به شما توصیه می شود که یا زوجه ای که رئیس باشد اختیار نکنید ، یا نگذارید که خانومتان رئیس شما بشود ، و یا اگر هم یک زمانی خدایی نا کرده ، روم به دیوار ، خانوم شما رئیستان شد ، سریعا و بدون هیچگونه معطلی ، از محل اداره متواری شوید و به دنبال یک شغل دیگر بروید !... چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : علی ضیایی
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم گفتم کجا روی تو؟گفت والله خود ندانم گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی گفتم چه گونه ای تو گفتا در بند بیخیالی گفتم که تازه تازه شعروغزل چه داری گفتا که میسرایم شعر سپیدباری گفتم زدولت عشق ؟گفتا که کودتا شد گفتم رقیب پس چی؟گفتا که کله پا شد گفتم کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟ گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی گفتم بگو زخالش؟آن خال آتش افروز گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز گفتم بگو زمویش گفتا که مش نموده گفتم بگو زیارش گفتا ولش نموده گفتم چرا؟چگونه؟عاقل شدست مجنون؟ گفتا شدید گشته معتاد گرد افیون گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟ گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش گفتم بگو زساقی حالا شدست چه کاره؟ گفتا شدست منشی در دفتر اداره گفتم بگو ز زاهد آن راهنمای منزل گفتا به من که بردار دستت را از سر دل گفتم زساربان گو با کاروان غمها گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا گفتم بگو زمحمل یا از کجاوه یادی گفتا پژو دوو بنز یا گلف نوک مدادی گفتم که قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی ؟ گفتا که جای خود را دادست به فکس برقی گفتم بیا زهدهد جوییم راه چاره گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد؟ گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟ گفتم بگو زمشک آهوی دشت زنگی گفتا که ادکلن شد درشیشه های رنگی گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی گفتا آنچه بودست گشته چلو کبابی گفتم شراب نابی تو دست و پا نداری؟ گفتا به جایش دارم وافور با نگاری گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها گفتا که حبس بودم از ته زدند آن را گفتم شما وزندان؟حافظ مارو گرفتی؟ گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی...! چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : علی ضیایی
مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده! چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : علی ضیایی
در تنهایی به چه چیز فکر می کنن؟ پسر:یعنی میشه پزشکی دانشگاه تهران قبول شم و اونجا یه دختر پولدار تور کنم و با پول باباش یه بنز آخرین سیستم بگیرمو با رفقا بزنیم بریم کنار دریا! (اینم از معرفتتون پول طرف و بگیرین و با رفقا برین عشق و حال ۲.تو خیابون تنها راه میره سرش هم پایینه... پسر:اگر رشته تحصیلیش تجربی باشه همش داره در مورد ریز به ریز اجزای بدن ملت فکر میکنه. ۳.تو مغازه لباس فروشی... پسر:لباسای زشت رو سری انتخاب میکنه که سری برسه سر قرار نکنه دیر کنه و طرف بره انقد که یادش میره بقیه پولشو پس بگیره ۴.وقتی از یکی بدشون بیاد... پسر:تمام تلاششو یکنه آبروی طرفو ببره و ضایعش کنه. ۵.وقتی با دوستاش تو خیابون را ه میره (دوستاش هم جنسشن)... پسر:با 20 سانت فاصله کنار هم حرکت میکنن و در مورد مسایل بی خود بحث می کنن ۶.اگه بعد از مدتی هم رو ببینن... پسر: مهم نیست چند وقته هم دیگرو ندیدن فقط با یه سلام و خوبی بعدشم میگن خداحافظ(انقد که بی احساسن) ۷.وقتی می رن کتابخونه... پسر :تو لیست کتابا کتابای مثلا علمی رو پیدا میکنن و بعد ریز به ریز مطالعش میکنن و اگه چیزیم ازشون بپرسی مثه بلبل جوابتو میدن ۸.وقتی بحث درس و کنکور میاد وسط... پسر:روزی 29 ساعت مطالعه میکنه و آخرشم گند میزنه بعد میگه من میخوام برم سربازی مردو چه به درس و مشق میخوام در خدمت جامعه باشم ۹.وقتی می خوان ورزش کنن... پسر:خودشو میکشه که تیپ بزنه بعدش میره تو پارکا ول میچرخه که شاید بتونه مخ یکی این دخترای که صبحا میان ورزش رو بزنه ۱۰.وقتی تو خیابون یک ماشین آخرین سیستم و اسپورت می بینن... لازم دونستم تاکید کنم که بهترین شغل داشتن بابای پولداره !
تا حالا دقت کردین همـیشـه دَنـده ماشیـن خــــوب جـا مــــی خــــوره اِلـا موقعــــی کـه بابات کِنــــارتِ
یادش بخیر وقتی بچه بودیم میرفتیم عید دیدنی خونه فامیلامون آخرش که میخواستیم از اونجا بیاییم منتظر عیدی بودیم اونام نمیدادن ما هم فکر میکردیم شاید یادشون رفته مجبور میشدیم دو سه بار بند کفشمونو باز کنیم تا شاید فرجی بشه !
تجویز دارو .. برای خیلی از ماها ... سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت !
اینایی که عید میرن مسافرتای طولانی هم به خودشون حال میدن هم یه لشکر آدمو از دید و بازدید معاف میکنن خدا عوضشون بده ،اصن آدم نمیدونه چجوری ازشون تشکر کنه !
دقت کردین !؟ وقتی دعواتون با یکی تمام میشه تازه کلی جواب های دندون شکن به ذهنتون میرسه !
خانم ها ،شارژ ایرانسل میدم ، بدون آرایش بیائید بیرون از خونه .... ))
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه !
مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر توو خونه و در پایان افسوس خوردن که:
پسر یه اشتباه میکنه دختر یه اشتباهی میکنه بازم پسر معذرت خواهی میکنه:)
یونانی ها دروغگو هستند ولی خود سقراط هم یونانیه پس دروغ میگه که یونانی ها دروغ میگن !
|
ز چشم مست او مســــــتم که خندان میروم امشب به سیر عــــــارض ماهش نمـایـــان میروم امشب فکنده تا کمـــــر مـــــویش، فشانده عطر گیسویش بسان زلف خــــــوشبویش پریشــان میروم امشب لب خاموش او گیــــــرم، تن مــــــدهوش او گیرم کنار دوش او گیــــــرم کــــــه پنهان میروم امشب برم دستی در آن گیســــو رهـــــانم هر گره از مو ببوســـــم آن گــــل خوشرو، گلستان میروم امشب سخن گویم که با چشمش نمی ترسم من از خشمش ز خـــــوشحالی سرشک آید بمژگان میروم امشب بگــــــویم آنچـــــه در هجـرش کشیدم درد تنهائی بـــــــه دامن میکشم اشکـم به دامان میروم امشب دگــر امشب نه دلخـونم که از وصلش {همایونم} شراب عشق می نــــــوشم خرامان میروم امشب |
مپـــرس از من تو حـــــال من خیــــال یار میآید به نیــــم شب گمــــــان دارد مگر این بــار میآید رسید از یار من از در ز رفتن هــــــا مگو دیگر که از هجـــــر گل رویش به دل صد خــار میآید من از انــــدیشه وصلش چمنزاری جنــون دارم بســـی گـــل در خیـــال من از آن گلــــزار میآید مرا آتش به خرمن شد ز فرقت هائی جانسوزش دلـــــم از وهــــــم هجـــــرانش بسی بیمار میآید نشد پنهـــان مــرا آهم نشــد خـاموش بلب شورم ز عشقش نالــــــه ها بر لب چنین سرشـار میآید مپرس از تلخـــی هجران که آخـر میرسـد پایان شکــــر از کنج لبهــــایش چو مــی پر بار میآید {همایون} هم بــــه امیدش تمــــام عمر بنشسته که شــــاید بخت خـــــواب او شبــی بیدار میآید |
ای شــــــوخ چشم مــــــاه رخ عشوه گر بیا آتش بجــــــان من بـــــــزن بی خبــــــر بیا کــــــی سیر دیدمت که تــــــو آن بـار آمدی آغــــــوش باز کـــــرده بــــــــاری دگر بیا از ســــاغر لبت کــــــه مــرا آب زندگیست باز آر جـــــرعهء کـــــه بگیــــــرم ثمر بیا بکشــــای طــــره ات که دلــــم را گره زده افتــــــاده زلف مشـــــک ترت تا کمـــر بیا پیش آه که بوسه هــــا کنم از لعل غنچه ات تـــــا این حیـات تلخ شــــود پـــــر شکر بیا جــــرم خطا ببخش بـــــه کشتن رضا مشـو گـــــه از نهــــــال عفــــــو بگیر بار بر بیا ای روشنیی دیــــده، تو در شــــــام غـربتم خورشیــــدوار ســر زده بــــــا زیب فر بیا زآن پیشتــــــر کــه زار بمیرم به پیش پات ای رشک مــــــاه مهــــر من ای سیمبر بیا خون گریه کرده است (همایون) بشام هجر در انتظـــار وصل ببین چشـــــم تـــــر بیا |
دیشب اخبار نشون میداد که یه زن تونست پارک دوبل رو تو 10دقیقه انجام بده و اسم خودش رو تو کتاب رکوردهای گینس به عنوان بهترین راننده زن ثبت کنه!
یعنی شاخ درآوردم!
یه سری دخترا هستن که به قرآن قسم میخورن عکساشون فتوشاپ نیس...
.
.
.
.
.
فک کنم یه نرم افزار بهتر پیدا کردن
يه ضرب المثل معروف هست كه ميگه : زن و مرد با هم برابرند ولی مرد ها برابر ترند!!!
نویسنده معروفی می گوید:
زن مانند کروات است هم به مرد زیبایی می بخشد و هم گلویش را فشار می دهد!
ایشششششششششش.کلمه ای که زنان دربرابر فشارهای مجازی و پسرا درچت برای اثبات دختربودن به کار میبرند
زن: اوه! نیگا کن ببین پشه چه جوری دستمو زخم کرده!! شوهر با بی حوصلگی میگه: ببین محض رضای خدا بس کن، این لوس بازی ها مال وقتی بود که هنوز ازدواج نکرده بودیم !!
شوهره میاد خونه به زنش می گه: من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون. زنش می گه: چرا این کار رو کردی؟ ببین خونه چقدر به هم ریخته است، ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست. شوهره می گه: می دونم، ولی اشکالی نداره. زنه می گه: اگه می دونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟ شوهر می گه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره!
درسته که خانوما پارک دوبل بلد نیستن ولی …
.
.
.
خداییش رانندگی با پاشنه ۱۵ سانتی کار هر کسی نیست !!
طريقه خداحافظي زنان با شوهراشون وقتي مرد داره ميره سر كار در كشورهاي مختلف :
زن عربي : مواظب خودت باش عشقم.
زن اروپايي : دير نكني عزيزم منتظرتم.
زن آمريكايي : عاشقتم عزيزم مواظب خودت باش.
.
.
.
ايراني : سر راهت اين زباله ها رو هم بنداز بيرون!
برید به ادامه مطلب ادامه داره...
قصد توهین نداریما واسه خندس دخترای بی جنبه نخونن
اگه خوندنم فحش ندن
دخترها : 1- توی ماهیتابه روغن میریزن 2- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن 3- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن 4- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن 1- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن 2- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
پسرها :
3- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
4- توی ماهیتابه روغن میریزن
5- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
6- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
7- چند تا فحش میدن
8- دنبال کبریت میگردن
9- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
10- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی می داد!)
11- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
12- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
13- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
14- میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
15- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
16- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
17- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
18- دنبال نمکدون میگردن
19- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
20- دنبال کیسه ی نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
21- نمکدون رو پر از نمک میکنن
22- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
23- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
24- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
25- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
26- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
27- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
28- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
29- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
30- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
31- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
32- دنبال ظرفهای مسی میگردن
33- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
34- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
35- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
36- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
37- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
38- روی باقیمانده ی تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
39- چند تا فحش میدن و بلند میشن
40- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
41- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
42- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
43- با یه پارچه ی تنظیف قابلمه رو برمیدارن
44- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
45- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن
کامل بخونید اینو:
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتدبگویید اشبتاه کجاست؟؟؟
123456789
123456789
123456789
............... ....
... یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟
اشتباه این هست که!
کلمه هسیتد-هستید
اشبتاه-اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟
.
.
.
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
............... .......
پس بریم اول مهد کودک بخونیم
.
.
.
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟
ههههههههههههههه هه
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!!
.
.
.
.
هههههههههه
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!
خخخخ :دي
خوب سركار رفنيتا
ااا بازم اشتباه خوندي كه رفتنو
شخصی می گفت من شانزده سال دارم بزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی شانزده سال دارم باید بگویی آن شانزده سال را دیگر ندارم
کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت : غرور ، عشق ، دروغ اونوقت کسی از روی غرور برای عشق دروغ نمی گفت
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
نیش زخم دوست از نیش عقرب بدتر است... پس بزن عقرب که دردش کم تر است
ای کاش که معشوق ز عاشق طلب جان می کرد، تا که هر بی سرو پایی نشود یار کسی !!!
بقیه در ادامه مطلب
با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....
چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
)))))بقیه در ادامه مطلب(((((
جای شما خالی هفته پیش رفته بودیم سنندج
خیلی خوش گذشت!!!!!
به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى است کمى به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایى که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع کنید:
تست در ادامه مطلب
روغن زیتون نیز بهترین گزینه شناخته شده برای رشد موها است چون ریشه های مو را به خوبی تغذیه می كند و برای تقویت رشد تارهای مو موثر است.
|
|
|
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
بهترین ها
و آدرس
ali-zyaei.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.